پهنه صلح zone of peace
اصطلاحاتی چون «صلح طولانی» و «پهنه صلح» معمولاً در پیوند با نبود جنگ در اروپا طی سال های جنگ سرد (1989-1945) و صلح جداگانه ای که طی دویست سال گذشته به تدریج میان مردم سالاری ها برقرار شده است (به
نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
اصطلاحاتی چون «صلح طولانی» و «پهنه صلح» معمولاً در پیوند با نبود جنگ در اروپا طی سال های جنگ سرد (1989-1945) و صلح جداگانه ای که طی دویست سال گذشته به تدریج میان مردم سالاری ها برقرار شده است (به اصطلاح صلح مردم سالارنه) به کار می رود. برای پهنه صلح سه تعریف مختلف و گاه همپوش وجود دارد. نخست، این اصطلاح می تواند به یک «پهنه» حقوقی شناخته شده ای مانند یک منطقه عاری از جنگ افزارهای هسته ای اشاره داشته باشد. دوم، می تواند ناظر بر یک «پهنه» سیاسی باشد که تنها و تنها کشورهای لیبرال/مردم سالار را در برگیرد. سوم، می تواند به یک «پهنه» مکانی صلح بین الملل اشاره داشته باشد که چندین منطقه از جهان سوم را در برگیرد.
از لحاظ امنیت بین المللی و حقوق بین الملل، اندیشه «پهنه صلح» با اندیشه منطقه عاری از جنگ افزارهای هسته ای همپوشی هایی دارد. یکی از بدیع ترین تحولاتی که در دوره پس از جنگ جهانی دوم در زمینه مدیریت مشکلات بین المللی صورت گرفته تشکیل یک رشته رژیم هایی بوده است که برای برخورد با چالش نظامی گری، فناوری جنگ افزارهای جدید، و مداخلات نازل تر از تجاوزات سرراست طراحی شده اند. کاربست فزاینده اصول نظامی زدایی، غیرهسته ای کردن، و از میان برداشتن رقابت نظامی به تشکیل مناطقی راه برده است که عاری از رقابت و آرایش جنگ افزارهای هسته ای هستند. از جمله این مناطق می توان به جنوبگان (1959)؛ منطقه امریکای لاتین (پیمان تلاتلولکو، 1967)؛ جنوب اقیانوس آرام (پیمان راراتونگا، 1985)؛ جنوب اقیانوس اطلس (اعلامیه اکتبر 1986 سازمان ملل متحد)؛ اقیانوس هند (اعلامیه 1971)؛ پهنه صلح، آزادی و بی طرفی که در 1971 توسط اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا (آسه آن) تشکیل شد؛ و اعلام مرکوسور (آرژانتین، برزیل، پاراگوئه، اروگوئه، بولیوی و شیلی) به منزله یک پهنه صلح در 1998 اشاره کرد. سایر اعلامیه های حقوقی، کشورهای امریکای مرکزی (پس از 1987) و بخش هایی از قاره آفریقا را (از دهه 1990) در بر می گیرند. این اندیشه (و آرمان) حقوقی با مفهوم فراخ تر پهنه صلح این وجه اشتراک را دارد که شامل برچیدن سیستم های نظامی، منع استقرار جنگ افزارهای هسته ای در یک منطقه جغرافیایی خاص، و پای بندی قومی به عدالت اجتماعی و حقوق بشر به مثابه مبنایی برای دگرگونی اجتماعی ریشه ای در مقیاس جهانی می شود.
تعریف سیاسی پهنه صلح به عنوان دومین تعریف، تنها و تنها روی پهنه لیبرالی صلح میان مردم سالاری ها متمرکز است. این پهنه صلح تنها شامل اروپای غربی، ایالات متحده، کانادا، ژاپن و استرالیا و زلاندنو می شود که روی هم حدود 15 درصد جمعیت جهان را در خود جای داده اند. این پهنه صلح و مردم سالاری، باشگاهی نیست که حکومت ها تشکیل داده باشند و بتوانند در هر کشوری دیگر را به آن دعوت کنند بلکه نتیجه ساختاری و هنجارهای سرشت مردم سالارانه کشورهایی است که صلح مردم سالارانه را تشکیل می دهند. کشورهای موجود در این پهنه صلح، مردم سالاری های نو و ثروتمندی هستند که نه تنها از جنگیدن با هم خودداری می کنند بلکه نوعی همبود امنیتی کثرت گرایانه (ـــ امنیت) را تشکیل می دهند که بر ارزش های مشترک و هویتی مشترک پایه ی گیرد (ـــ هویت). این تعریف بسیار محدودی از پهنه صلح است که هم زمان برقراری صلح بین المللی در میان اعضای این پهنه و وجود آرامش و صلح داخلی را در داخل مرزهای آن ها می رساند.
سرانجام، سومین تعریف پهنه صلح را می توان به سایر دوره های تاریخی قاره اروپا و مناطقی از جهان سوم در دوران معاصر تعمیم داد. در این معنا، پهنه صلح را می توان منطقه جغرافیایی مشخصی از جهان دانست که در آن، گروهی از دولت ها طی دوره ای دست کم سی ساله-عمر یک نسل-روابط صلح آمیز را میان خودشان حفظ می کنند هر چند ممکن است در داخل مرزهای شان با هم جنگ های داخلی، ناآرامی های داخلی و خشونت رخ دهد. این تعریف دقیقاً ناظر بر حوزه روابط بین الملل است وانگهی، هیچ نوع خاصی از رژیم سیاسی، پیش نیاز عضویت در یک پهنه صلح مشخص شناخته نمی شود. این تعریفی بسیار کمینه گرایانه برای پهنه صلح است که باید آن را به روشنی از دو تعریف پیشین متمایز دانست. بر این اساس، می توان پهنه های صلح ذیل را 1815 به این سو مشخص ساخت:
1. اروپا، 1848-1815؛
2. اروپا، 1914-1871؛
3. اروپای غربی، از 1945 (شامل کشورهای اسکاندیناوی)؛
4. اروپای شرقی؛ 1989-1945،
5. امریکای شمالی، 1917 تا زمان حاضر؛
6. امریکای جنوبی، 1883 تا زمان حاضر؛
7. افریقای غربی، 1957 تا 1999؛
8. شرق آسیا، از 1953.
9. استرالیا و نیوزیلند، از 1945؛و
10. کشورهای آسیای جنوب شرقی عضو آسه آن، از 1967.
بر پایه این سومین تعریف پهنه های صلح هنگامی در نظام بین الملل شکل می گیرند که دولت ها از حیث دعاوی سرزمینی شان محافظه کار باشند-به دیگر سخن، هنگامی که معمولاً از وضعیت موجود مرزهای بین المللی شان و وضعیت ارضی در کل منطقه شان خرسند باشند. در داخل این پهنه های صلح انتظار وقوع هیچ جنگ بین المللی را میان دولت های عضو منطقه ای مشخصی نداریم هر چند ممکن است اختلافات داخلی و بین المللی همچنان وجود داشته باشد. در چارچوب این تعریف فراخ و سُست، می توان بین سه درجه یا طبقه از پهنه های صلح از حیث کیفیت و دوام تفاوت قائل شد:
1. پهنه صلح سلبی یا لرزان (صِرف نبود جنگ) که در آن، صلح به شکل ناپایدار بر پایه تهدیدات، بازدارندگی، یا بی میلی یا ناتوانی از درگیرشدن خشونت بار در زمانی مشخص حفظ می شود؛
2. پهنه صلح پایدار (بدون مسثنا شدن هیچ نوع خشونتی) که در آن، صلح به شکل متقابل و بر پایه وفاق حفظ می شود. چنین پهنه ای همبود یا جامعه ای از گروهی از دولت های ملی است که از وضع موجود خرسندند. گرچه ممکن است درگیری های داخلی و بین المللی رخ دهد ولی در محدوده غیرخشونت بار حفظ می شود؛
3. همبود امنیتی کثرت گرایانه ای از دولت های ملی با انتظارات پایداری برای دگرگونی مسالمت آمیز که در آن، دولت های عضو هنارها، ارزش ها و نهادهای مشترکی دارند؛ از هویت مشخص مشترکی برخورداراند و دارای وابستگی متقابل عمیقی هستند. مفهوم همبود امنیتی کثرت گرایانه پیوند مستقیمی با مفهوم همگرایی دارد.
پیدایش هر پهنه صلح را اغلب می توان به آخرین جنگ و پیامدهایش در منطقه نسبت داد. برعکس، زوال و از هم گسیختگی بالقوه آن می تواند نتیجه ناخرسندی فزاینده از وضع موجود، بالاگرفتن ملت گرایی در پهنه که متضمن ادعاهای جدایی طلبانه (-جدایی طلب) و بازپس خواهانه (ــ بازپس خواهی) باشد، و/یا تغییر توزیع قدرت یا تغییر برداشت های موجود درباره این توزیع باشد.
گرچه تجمیع مناسبات تعدادی از زوج دولت های مسالمت جوی موجود در یک منطقه جغرافیایی معین از طریق شخص ساختن آن به صورت پهنه صلح سلبی یا پایدار مشکلی بسیار جدی است با این حال می توان الگویی منطقه ای را مشخص ساخت که دربرگیرنده چیزی بیش از مجموع آن زوج دولت ها در منطقه ای معین باشد. وانگهی، مشخص سازی یک پهنه صلح از نظر جغرافیایی، این امکان را منتفی نمی سازد که یک دولت عضو پهنه ای مشخص در جنگی برون منطقه ای در آن سوی مرزهای بی واسطه اش شرکت جوید (مانند شرکت ایالات متحده در جنگ ویتنام در سال های 1975-1965 و در جنگ با عراق در سال های 1991 و 2003؛ درگیری انگلستان در جنگ فالکلند/مالویناس در سال 1982 و در جنگ با عراق در 2003). بدین ترتیب عضویت یک دولت در یک پهنه صلح لزوماً بدان معنی نیست که دولت یادشده در قبال روابط بین الملل به طور کلی ایستاری صلح جویانه دارد.
ــ انترناسیونالیسم لیبرال؛ جنگ؛ صلح مردم سالارانه؛ همبود امنیتی
-1993 Singer,M.And Wildavsky,A.The Real World Order:Zones of Peacel Zones of Turmoil,Chatham,NJ:Chatham House.
-1996 Subedi,S.P.Land and Martime Zones of Peace in International Law,oxford:Clarendone.
آری کاچوویتس
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
از لحاظ امنیت بین المللی و حقوق بین الملل، اندیشه «پهنه صلح» با اندیشه منطقه عاری از جنگ افزارهای هسته ای همپوشی هایی دارد. یکی از بدیع ترین تحولاتی که در دوره پس از جنگ جهانی دوم در زمینه مدیریت مشکلات بین المللی صورت گرفته تشکیل یک رشته رژیم هایی بوده است که برای برخورد با چالش نظامی گری، فناوری جنگ افزارهای جدید، و مداخلات نازل تر از تجاوزات سرراست طراحی شده اند. کاربست فزاینده اصول نظامی زدایی، غیرهسته ای کردن، و از میان برداشتن رقابت نظامی به تشکیل مناطقی راه برده است که عاری از رقابت و آرایش جنگ افزارهای هسته ای هستند. از جمله این مناطق می توان به جنوبگان (1959)؛ منطقه امریکای لاتین (پیمان تلاتلولکو، 1967)؛ جنوب اقیانوس آرام (پیمان راراتونگا، 1985)؛ جنوب اقیانوس اطلس (اعلامیه اکتبر 1986 سازمان ملل متحد)؛ اقیانوس هند (اعلامیه 1971)؛ پهنه صلح، آزادی و بی طرفی که در 1971 توسط اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا (آسه آن) تشکیل شد؛ و اعلام مرکوسور (آرژانتین، برزیل، پاراگوئه، اروگوئه، بولیوی و شیلی) به منزله یک پهنه صلح در 1998 اشاره کرد. سایر اعلامیه های حقوقی، کشورهای امریکای مرکزی (پس از 1987) و بخش هایی از قاره آفریقا را (از دهه 1990) در بر می گیرند. این اندیشه (و آرمان) حقوقی با مفهوم فراخ تر پهنه صلح این وجه اشتراک را دارد که شامل برچیدن سیستم های نظامی، منع استقرار جنگ افزارهای هسته ای در یک منطقه جغرافیایی خاص، و پای بندی قومی به عدالت اجتماعی و حقوق بشر به مثابه مبنایی برای دگرگونی اجتماعی ریشه ای در مقیاس جهانی می شود.
تعریف سیاسی پهنه صلح به عنوان دومین تعریف، تنها و تنها روی پهنه لیبرالی صلح میان مردم سالاری ها متمرکز است. این پهنه صلح تنها شامل اروپای غربی، ایالات متحده، کانادا، ژاپن و استرالیا و زلاندنو می شود که روی هم حدود 15 درصد جمعیت جهان را در خود جای داده اند. این پهنه صلح و مردم سالاری، باشگاهی نیست که حکومت ها تشکیل داده باشند و بتوانند در هر کشوری دیگر را به آن دعوت کنند بلکه نتیجه ساختاری و هنجارهای سرشت مردم سالارانه کشورهایی است که صلح مردم سالارانه را تشکیل می دهند. کشورهای موجود در این پهنه صلح، مردم سالاری های نو و ثروتمندی هستند که نه تنها از جنگیدن با هم خودداری می کنند بلکه نوعی همبود امنیتی کثرت گرایانه (ـــ امنیت) را تشکیل می دهند که بر ارزش های مشترک و هویتی مشترک پایه ی گیرد (ـــ هویت). این تعریف بسیار محدودی از پهنه صلح است که هم زمان برقراری صلح بین المللی در میان اعضای این پهنه و وجود آرامش و صلح داخلی را در داخل مرزهای آن ها می رساند.
سرانجام، سومین تعریف پهنه صلح را می توان به سایر دوره های تاریخی قاره اروپا و مناطقی از جهان سوم در دوران معاصر تعمیم داد. در این معنا، پهنه صلح را می توان منطقه جغرافیایی مشخصی از جهان دانست که در آن، گروهی از دولت ها طی دوره ای دست کم سی ساله-عمر یک نسل-روابط صلح آمیز را میان خودشان حفظ می کنند هر چند ممکن است در داخل مرزهای شان با هم جنگ های داخلی، ناآرامی های داخلی و خشونت رخ دهد. این تعریف دقیقاً ناظر بر حوزه روابط بین الملل است وانگهی، هیچ نوع خاصی از رژیم سیاسی، پیش نیاز عضویت در یک پهنه صلح مشخص شناخته نمی شود. این تعریفی بسیار کمینه گرایانه برای پهنه صلح است که باید آن را به روشنی از دو تعریف پیشین متمایز دانست. بر این اساس، می توان پهنه های صلح ذیل را 1815 به این سو مشخص ساخت:
1. اروپا، 1848-1815؛
2. اروپا، 1914-1871؛
3. اروپای غربی، از 1945 (شامل کشورهای اسکاندیناوی)؛
4. اروپای شرقی؛ 1989-1945،
5. امریکای شمالی، 1917 تا زمان حاضر؛
6. امریکای جنوبی، 1883 تا زمان حاضر؛
7. افریقای غربی، 1957 تا 1999؛
8. شرق آسیا، از 1953.
9. استرالیا و نیوزیلند، از 1945؛و
10. کشورهای آسیای جنوب شرقی عضو آسه آن، از 1967.
بر پایه این سومین تعریف پهنه های صلح هنگامی در نظام بین الملل شکل می گیرند که دولت ها از حیث دعاوی سرزمینی شان محافظه کار باشند-به دیگر سخن، هنگامی که معمولاً از وضعیت موجود مرزهای بین المللی شان و وضعیت ارضی در کل منطقه شان خرسند باشند. در داخل این پهنه های صلح انتظار وقوع هیچ جنگ بین المللی را میان دولت های عضو منطقه ای مشخصی نداریم هر چند ممکن است اختلافات داخلی و بین المللی همچنان وجود داشته باشد. در چارچوب این تعریف فراخ و سُست، می توان بین سه درجه یا طبقه از پهنه های صلح از حیث کیفیت و دوام تفاوت قائل شد:
1. پهنه صلح سلبی یا لرزان (صِرف نبود جنگ) که در آن، صلح به شکل ناپایدار بر پایه تهدیدات، بازدارندگی، یا بی میلی یا ناتوانی از درگیرشدن خشونت بار در زمانی مشخص حفظ می شود؛
2. پهنه صلح پایدار (بدون مسثنا شدن هیچ نوع خشونتی) که در آن، صلح به شکل متقابل و بر پایه وفاق حفظ می شود. چنین پهنه ای همبود یا جامعه ای از گروهی از دولت های ملی است که از وضع موجود خرسندند. گرچه ممکن است درگیری های داخلی و بین المللی رخ دهد ولی در محدوده غیرخشونت بار حفظ می شود؛
3. همبود امنیتی کثرت گرایانه ای از دولت های ملی با انتظارات پایداری برای دگرگونی مسالمت آمیز که در آن، دولت های عضو هنارها، ارزش ها و نهادهای مشترکی دارند؛ از هویت مشخص مشترکی برخورداراند و دارای وابستگی متقابل عمیقی هستند. مفهوم همبود امنیتی کثرت گرایانه پیوند مستقیمی با مفهوم همگرایی دارد.
پیدایش هر پهنه صلح را اغلب می توان به آخرین جنگ و پیامدهایش در منطقه نسبت داد. برعکس، زوال و از هم گسیختگی بالقوه آن می تواند نتیجه ناخرسندی فزاینده از وضع موجود، بالاگرفتن ملت گرایی در پهنه که متضمن ادعاهای جدایی طلبانه (-جدایی طلب) و بازپس خواهانه (ــ بازپس خواهی) باشد، و/یا تغییر توزیع قدرت یا تغییر برداشت های موجود درباره این توزیع باشد.
گرچه تجمیع مناسبات تعدادی از زوج دولت های مسالمت جوی موجود در یک منطقه جغرافیایی معین از طریق شخص ساختن آن به صورت پهنه صلح سلبی یا پایدار مشکلی بسیار جدی است با این حال می توان الگویی منطقه ای را مشخص ساخت که دربرگیرنده چیزی بیش از مجموع آن زوج دولت ها در منطقه ای معین باشد. وانگهی، مشخص سازی یک پهنه صلح از نظر جغرافیایی، این امکان را منتفی نمی سازد که یک دولت عضو پهنه ای مشخص در جنگی برون منطقه ای در آن سوی مرزهای بی واسطه اش شرکت جوید (مانند شرکت ایالات متحده در جنگ ویتنام در سال های 1975-1965 و در جنگ با عراق در سال های 1991 و 2003؛ درگیری انگلستان در جنگ فالکلند/مالویناس در سال 1982 و در جنگ با عراق در 2003). بدین ترتیب عضویت یک دولت در یک پهنه صلح لزوماً بدان معنی نیست که دولت یادشده در قبال روابط بین الملل به طور کلی ایستاری صلح جویانه دارد.
ــ انترناسیونالیسم لیبرال؛ جنگ؛ صلح مردم سالارانه؛ همبود امنیتی
خواندنی های پیشنهادی
-1998 Kacwicz,A.M.Zones of Peace in the Third World:South America and West Africa in Comparative Perspective Albany,NY:Suny Press.-1993 Singer,M.And Wildavsky,A.The Real World Order:Zones of Peacel Zones of Turmoil,Chatham,NJ:Chatham House.
-1996 Subedi,S.P.Land and Martime Zones of Peace in International Law,oxford:Clarendone.
آری کاچوویتس
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}